پایگاه خبری دریچه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ
جمعه 91 دی 15 :: 11:40 عصر :: نویسنده : دریچه نویس
به گزارش بولتن نیوز، علیرضا زاکانی، عضو کمیته ویژه حوادث پس از انتخابات مجلس به مناسبت سالروز 9 دی با «ویژه نامه اتمام حجت ـ روزنامه جوان»، گفتوگویی را انجام داده که متن آن در ادامه تقدیم می شود:
*ابتدا از کمیته ویژه مجلس برای رسیدگی به قضیه کوی دانشگاه که در 25 خرداد تشکیل شد، شروع میکنیم. در حکم هم ظاهراً اشاره شده بود که صرفا همین قضیه کوی پیگیری شود، ولی ظاهراً به کارهای دیگر هم گسترش پیدا کرد. کمیته فقط ناظر به قضیه کوی دانشگاه نبود. البته حادثه اسفبار و تلخ کوی دانشگاه در شب 25 خرداد اتفاق افتاد، صبح فردا به آنجا رفتیم. آقای نادران رفته بودند، صبحش من رفتم و بعد آقای جلالی و آقای ابوترابی آمدند. *بعد از تشکیل کمیته؟ نه، کمیته هنوز تشکیل نشده بود. صبح که رفتیم، حادثه تلخی را دیدیم و بعد متوجه شدیم که تعدادی از دانشجوها را هم دستگیر کرده و بردهاند. تا نماز ظهر آنجا بودیم، با دانشجوها صحبت کردیم و خوابگاهها را هم دیدیم. بعد هم من به فرمانده ناجا و معاون اطلاعات ناجا زنگ زدم. همانجا هم به ذهنم رسید مهمترین کار، آزاد کردن سریع دانشجویانی است که دستگیر شدهاند، لذا در آنجا از دوستان خداحافظی کردم و به پلیس امنیت رفتم. در راه بودم که زنگ زدند و گفتند آقای لاریجانی خواستهاند جلسهای داشته باشیم و این موضوع را پیگیری کنیم. ما به خیابان پاستور دفتر شهید مطهری رفتیم. مرکزی در آنجا هست که پیرامون آثار شهید مطهری برنامهریزی میکنند. غیر از ما چهار نفر یعنی آقای نادران، آقای ابوترابی، آقای جلالی و بنده، آقای عباسپور و آقای کاتوزیان را هم آقای لاریجانی دعوت کرده بودند و کار را هم مسئول دفتر آقای لاریجانی دنبال میکردند. *چه کاری را؟ دعوت و برگزاری جلسه؟ بله. جمعبندی این بود که قضیه را پیگیری و با نامزدهای انتخاباتی که شکست خوردهاند، صحبت کنیم و ببینیم اعتراضشان سر چیست؟ بحث جلسه فراتر از قضیه کوی دانشگاه بود. البته شرایطی هم که اتفاق افتاد این بود که در همانجا هم بحثی بین خود ما پیش آمد و بعضی از آقایان انگار از راهپیمایی روز 25 خرداد خوشحال بودند. *بعضی از افراد آن جلسه؟ اعضای آن جلسه خیر، عدهای از افرادی که آنجا بودند. من همانجا بحث کردم. مثلاً در حکم اعضای کمیته، تعبیر تبریک انتخابات به مردم را حذف کرده بودند. *آقای لاریجانی حذف کرده بود؟ خیر، البته من اعتراض کردم و بعد در اصل حکم، تبریک را آوردند. من همانجا از دیگران جدا شدم و سریع رفتم بازداشتگاه و فقط قرارهای اولیهمان را گذاشتیم که پیش آقای موسوی برویم و از ایشان شروع کنیم، چون معترض اصلی آقای موسوی بود. *اوین؟ نه، بازداشتگاههای ناجا. رفتم و تا شب رئیس دانشگاه تهران و معاونت اطلاعات ناجا هم تشریف آوردند و سه چهار تا اتوبوس گرفتیم و حدود 137 نفر آزاد شدند. *همان شب؟ بله، همه آنها مال کوی نبودند و غیر از کوی هم بودند. در آنجا با دوستان صحبت کردیم و با همکاری دادستانی و ناجا آنها شبانه آزاد شدند و جلوی کوی از اتوبوسها پیاده شدند و به اتاقهایشان رفتند. چون تفاهم کرده بودیم که کار دنبال شود، در ادامه نیزفردا بعدازظهر پیش آقای موسوی رفتیم. *راحت وقت دادند؟ بله، فضا هم فضای آرام و دوستانهای بود. *قبل از اینکه وارد بحث کمیته شوید، سؤالی را بپرسم. ترکیب اعضا جزو اختیارات رئیس مجلس بود؟ بله. *منعی که نداشت؟ خیر، اما بعداً هم که محل اشکال واقع شد و برخی نمایندگان اعتراض داشتند ترکیب افراد، به رأی جمع هم گذاشته شد که با رأی بالایی مجلس این افراد را تأیید کردند. *یعنی در مجلس هم رأیگیری کردند. آن موقع نه، یک هفته بعد. به هر حال، رفتیم پیش آقای موسوی و حدود یک ساعت و نیم جلسه داشتیم. فضا هم خیلی صمیمی بود، از باب اینکه ما واقعاً میخواستیم بفهمیم مشکل کجاست که ایشان اعتراض دارد. همانجا هم یکی از دوستان صحبت کرد و به مزاح به آقای موسوی گفت: «دو نفر از اینها قطعاً به شما رأی ندادهاند» و اسم بنده و آقای نادران را برد. دو نفر دیگر را نام برد و گفت: «این دو نفر برای شما ستاد زده و کار کردهاند» و اسم دو نفر دیگر را گفت که رأیشان معلوم نیست. البته همه اینها را به مزاح گفت. لذا گفت: «شما هرچه میخواهید بگویید، چون در جمع ما کسانی هستند که اساساً برای شما کار کردهاند و فکر نکنید که تفکر جمع یکطرفه و یکپارچه است». صحبتهای خودم یادم هست که به ایشان گفتم: «خاطرات خوش دهه 60 و شرایط آن دوران در ذهنمان هست و شما را هم به عنوان نخستوزیری که در آن دوره بودید میشناسیم. ما شما را مناسب ریاست جمهوری نمیدانستیم لذا تمام تلاشمان را کردیم فرد دیگری رأی بیاورد، اما دشمن شما نیستیم. با این حال امروز که پیش شما آمدهایم، اگر دلیلی دارید برای اینکه تقلب شده است یا دلیل اعتراضتان را بگویید، ما دنبال میکنیم که اگر مشکلی بود، رفع کنیم.» یک ساعت و نیم آنجا بودیم و ایشان یک اعتراض داشت و میگفت: «چرا رسانههای مرا محدود کردهاند؟» نکته دیگر در پاسخ به سؤال ما در ارتباط دلایل اعتراض ایشان این بود که میگفتند«اگر من کوتاه بیایم، این 13 میلیون از من عبور میکنند» و این نکتهای بود که روی آن تأکید داشت. *یعنی میگفت من اعتراضات را مدیریت میکنم؟ بله، یعنی کار را مدیریت کنم و این 13 میلیون را برای خودم نگه دارم، ولی هیچ دلیلی - حتی یک دلیل کوچک هم- برای تقلب و اعتراضش نداشت. *بحثش ابطال انتخابات بود؟ نکتهای را که ایشان بیان میکرد این بود که انتخابات را قبول نداشت، اما با این حال در جلسه ما چیزی را ظهور و بروز نداد. هر چه بود ماحصل جلسه این بود که در جلسه بعدیای که با ایشان میگذاریم، میتوانیم به تفاهم جدی برسیم، از باب اینکه اگر اعتراضی دارد، دلایلش را به ما بگوید و اگر اعتراضی هم ندارد، به قانون تمکین کند. خداحافظی که کردیم، خدمت ایشان گفتیم انشاءالله جلسه بعد خدمتشان میرسیم و صحبت میکنیم. ایشان هم نه نگفت و با خوبی از هم جدا شدیم. جلسه بعدی در روز چهارشنبه، یعنی یک روز بعد، با آقای هاشمی بود. *چرا با آقای هاشمی دیدار کردید؟ درخواست ما این بود که آقای هاشمی از ظرفیتهایی که دارند استفاده نمایند و بهنوعی کسانی را که دارند قاعده انتخابات را به هم میزنند، مجاب کنند. علاوه بر اینکه مطلع شویم که آنچه اینها دنبال میکنند، واقعاً چیست و حتی اگر آقای هاشمی هم نکتهای دارد، نکته ایشان را هم بشنویم. ایشان از قضیه مناظرهها بهشدت ناراحت بود. بحث ما هم این بود که چرا قبل از انتخابات، در روز چهارشنبه آن نامه را دادید؟ ایشان میگفت: «نامه را ابتدا خدمت مقام معظم رهبری دادم و دو ساعت بعد هم نامه منتشر کردم » و البته از کار خودشان دفاع میکردند. ما نسبت به محتوای نامه و نحوه نگارش آن انتقاد داشتیم. میگفت: «مقام معظم رهبری به من فرمودند کهای کاش آن نامه را منتشر نمیکردید»، ولی نکتهای که بود از مطالب مطرح شده در مناظرهها بسیار ناراحت بودند و میگفتند آقا فرمودند من قضیه مناظرهها را جبران میکنم. نکته جدیای که وجود داشت و به نظرم یک حقیقت تلخ تاریخی است، این بود که وقتی آقای ابوترابی توضیح داد که نوع برخورد آقای موسوی بهگونهای بود که منجر شد به زمینهای برای تشکیل جلسه بعدی که ما برویم و حرفهای ایشان را بشنویم و این زمینه مثبت را بیان کرد، آقای هاشمی گفت: «آقای موسوی همه حرفهایش را با شما نزده است» و بیان کرد که شنبه صبح، یعنی روز 23 خرداد، آقای خاتمی به من زنگ زد و گفت: «ما میخواهیم با آقای سیدحسن خمینی و آقای مهندس موسوی پیش شما بیاییم». من گفتم: «مجمع دارم و باید به آنجا بروم و شما ظهر بیایید» و ظهر برای ناهار به دفتر من آمدند، یعنی 23 خرداد که هنوز آرا در حال شمارش است و فردای بعد از روزی که آقای موسوی ساعت 11 شب اعلام کرده که پیروز انتخابات است. ایشان گفت: «آقای موسوی به چیزی کمتر از ابطال راضی نبود». یعنی ظهر روز شنبه! و نکته دوم اینکه راههای قانونی را هم قبول ندارد و لذا باید گشت و مسیر دیگری را پیدا کرد. *مگر آقای موسوی بحث ابطال انتخابات را در جلسه با شما مطرح نکرد؟ گفت، ولی با این صراحت و قاطعیت نگفت. بعد هم روز شنبه ظهر که هنوز آرا دارد شمارش میشود، هیچوقت ما چنین برداشتی از صحبتهای ایشان نداشتیم و حتی امیدوار بودیم که در جلسه بعد اگر اشکالی هست بگوید و اگر هم نیست از قانون تمکین کند. آقای هاشمی رفسنجانی گفتند اینها ظهر آمدند و چنین صحبتی را کردند و لذا به چیزی کمتر از ابطال قانع نیستند و مسیرهای قانونی را هم قبول ندارند. آقای هاشمی ضمناً بیان کردند که شائبه تقلب به شکل جدی وجود دارد، وی به گفته آقای ریشهری استناد کردند که ایشان خودش به ایشان گفته بود که یکی از افراد شهرری که پدرش در کهک قم مینشینند، رفته بود به پدرش سر بزند و در آنجا در روز جمعه پانزدهم خرداد، یعنی یک هفته قبل از انتخابات، میرود و میبیند پدرش نیست و وقتی پدرش برمیگردد میبیند سرانگشت ایشان جوهر استامپ دارد. سؤال کرده و پدرش گفته بود رفتم به آقای احمدینژاد رأی بدهم و 50 هزار تومان هم پول گرفتهام. ایشان میگفت: «آقای ریشهری این را گفته بود». نکته دوم این بود که میگفت: «آقای رضایی میگویند حدود 8 میلیون این آرا، «آب» است، یعنی آب توی آن بستهاند و عدد رأی پایینتر است». پرسیدیم: «خود ایشان گفتهاند؟» گفتند: «بله»، پرسیدیم: «استدلالشان چیست؟» به استدلالشان نپرداختند. وقتی بلند شدیم بیاییم، ایشان نکتهای را بیان داشتند و آن این بود که من برای انقلاب خیلی دلنگرانم و بعد نکتهای را در باره حضرت آقا بیان کردند و گفتند کار خیلی سخت است و امروز دیگر روحانیت جزو گروههای مرجع نیست، بلکه جوانها هستند که دارند در این مسیر کار را تعیین میکنند، لذا باید بگردیم مسیری را پیدا کنیم که اینها مجاب شوند، اما اینکه چه مسیری باشد، به آنها پرداخته نشد، اما آن چیزی که تلویحاً ذکر میشد، تشکیل چیزی فراتر از قانون و یک راه فراقانونی بود، اما خود ایشان نکتهای را ذکر کرد که خیلی جالب بود. ایشان گفت: «با شناختی که از مقام معظم رهبری دارم، ایشان این کشتی را از این حادثه هم سالم بیرون خواهد برد و من مطمئنم این اتفاق میافتد». ما از آقای هاشمی خواستیم به صحنه بیاید و کاری کند. گفت: «دارم دنبال میکنم» و مترصد این بود که با این شرایط بد، قضیه چگونه دنبال میشود؟ همان روز پیش آقای رضایی رفتیم. آقای نادران، آقای جلالی، آقای ابوترابی و بنده و آقای دانشجعفری - که مسئول ستاد آقای رضایی بود- هم حضور داشتند. ایشان گلایه کردند و گفتیم به این گلایهها رسیدگی خواهیم کرد، اما پرسش اول ما این است که شما که گفتهاید 7 یا 8 میلیون رأی نادرست است، با چه استدلال این را بیان کردید؟ آقای رضایی پاسخ داد: «چون حوزههای انتخابیه مصرف تعرفهشان را به ستاد مرکزی انتخابات اعلام میکردند، تا ساعت پنج بعدازظهر روز بیست و دوم میزان مصرف تعرفه 17 میلیون اعلام شده بود و از ساعت پنج بعدازظهر تا ده شب را ضربدر دقیقه و 60 ثانیه میکردند و میانگین افراد را هم بیان میداشتند و میگفتند امکان ندارد در آن فاصله 21 میلیون نفر دیگر رأی داده باشند». من پرسیدم، مگر ما رأیگیری الکترونیک داریم که هر کدام خورد، در مرکز شماره بیفتد. رأیگیری دستی است. ممکن است در جایی شش بسته تعرفه مصرف کرده باشد و اعلام نکنند و بعداً اعلام کنند، لذا این استدلال از اساس باطل است و بر چارچوب منطقی شکل نگرفته است. به نظرم خود ایشان هم مجاب شد. *بعداً هم این ادعا را دیگر مطرح نکرد. نه. نکته دوم ایشان هم این بود که میگفت: «دلایلی دارم» و ما هم بهشدت استقبال میکردیم که یکی از اینها پای کار بیاید و دلایلش را بگوید، ایشان در آن جلسه دلایلی را ذکر نکرد، اما خواهش ما این بود که حداقل شما بیا دلیل ارائه کن که ماحصل این پیگیریای که میکنیم واقعیتی که اتفاق افتاده و آن حقیقتی که مکتوم مانده است و بیدلیل اعتراض میکنند، مشخص شود و ایشان گفت این همکاری شروع شود. یادم هست با شورای نگهبان هم هماهنگ شده بود از این باب که شورای نگهبان میگفت هر یک از اینها به هر صندوقی که اعتراض داشتند، منعکس کنند و ما با حضور خودشان یا نمایندگانشان آن صندوق را بازشماری میکنیم، بلکه معلوم شود واقعیت چیست. من همانجا شماره تلفن آقای دانشجعفری را گرفتم که دنبال کنیم تا اینها بیایند و اطلاعاتشان را بدهند تا ما بررسی کنیم. از همانجا هم رفتیم منزل آقای کروبی که قرارمان آنجا بود. گفتند منزل نیامده و در دفتر کارش در نیاوران، بالای تجریش است که ما به آنجا رفتیم. قبلاً در اخبار شنیده بودم که آقای کرباسچی که رئیس ستاد ایشان بود، خودش در دانشگاه امیرکبیر به آقای موسوی رأی داده بود. همیشه به خودم میگفتم که ایشان با چه رویی با آقای کروبی روبهرو میشود، ولی دیدم آنجاست! آقای کروبی اصرار داشت که ایشان هم به جلسه بیاید که نیامد و آقای کروبی و نماینده دو دوره قبل بجنورد آقای گرامی آنجا بودند. دو ساعتی خدمت آقای کروبی بودیم و باز اصرارمان این بود که دلیلی از ایشان بشنویم. ایشان از دو نظر اعتراض داشت. یکی اینکه میگفت: «دلم برای جمهوریت نظام میسوزد». بحث ما این بود که به چه دلیل دلت میسوزد و ایشان میگفت: «تقلب شده است». پرسیدیم: «چرا تقلب شده است؟» میگفتند: «من سری قبل 3، 4 میلیون رأی آوردم، ولی الان 300 هزار رأی آوردهام». گفتیم: «اینکه دلیل نشد! خب مردم رأی ندادهاند». میگفت: «نه! تقلب شده است». بعد میگفت: «دلم برای اسلامیت نظام هم میسوزد». پرسیدیم: «به چه دلیل؟» جواب داد: «در خیابان که میروم، مردم بد میگویند.» *منظورشان بدگویی به روحانیت بود؟ بله، به روحانیت و نظام بد میگویند. گفتیم: «شما دارید در همین محیط خودتان میچرخید. در پایین شهر و حتی همینجاها از این خبرها نیست». غرض اینکه ایشان هم هیچ دلیل محکمی نداشت. حتی اصرار کردیم که هر جا را که فکر میکند تقلب شده است، دست بگذارد. ایشان میگفت: «مثلاً در خراسان شمالی در بجنورد 700 صندوق بوده و آرای من خیلی پایین است.». گفتیم: «روی هر صندوقی که دست بگذارید، این کار را میکنیم»، ولی هر چه اصرار کردیم قبول نکرد. آخر سر هم که از ایشان جدا شدیم هیچ دلیلی برای اعتراضشان ذکر نکردند. آن جلسه شاید تا ساعت 12 شب طول کشید. ما هم با آقای موسوی، هم آقای رضایی و هم آقای کروبی دیدار داشتیم و حتی یک دلیل محکم نشنیدیم و یک خدشهای که بتوانیم آن را مبنای رسیدگی قرار بدهیم، مطرح نشد. روز یکشنبه سی و یکم خرداد مجدداً پیش آقای هاشمی رفتیم. آقای هاشمی از فرمایشهای آقا در نمازجمعه 29 خرداد خیلی خوشحال بودند و بعد هم از قضیه بازداشت چند ساعته دخترشان گله کردند. گفت: «دخترم برای تظاهرات نرفته بود و برای ساندویچ خوردن رفته بود» و از این حرفها، ولی در عین حال میگفت: «با او خوشرفتاری شده است» نهایتاً در جلسه بیانشان این بود که بیانیه خواهند داد. *شما که گفتید صحنه را ترک نکن، گفت بیانیه میدهم. بله، ولی نکتهای که گفت این بود که بیانیه من هم موضع خود من است و آن چیزی نیست که شما تلقی میکنید. حرف ما این بود که شما بیانیه بده و موضع خودت را بگو، اما در واقع کمک کن این غائلهای را که هیچ دلیلی برایش وجود ندارد جمع کن. غائلهای که دارد این سرمایه بزرگ کشور را به باد و این انتخابات با این حضور گسترده مردم را تحتالشعاع قرار میدهد. ایشان گفت: «من بیانیه میدهم و موضع خودم را اعلام میکنم» که متأسفانه هیچوقت این بیانیه داده نشد. ما از اینها جدا شدیم و این کل جریانی بود که پیش آمد. *چرا جلسه دوم با آقای موسوی تشکیل نشد؟ از جانب شما پیگیری نشد یا از طرف آنها استقبال نشد؟ اصلاً دیدار دوم اتفاق نیفتاد. خود ما هم بهشدت درگیر حادثه کوی دانشگاه شدیم. برای این حادثه چند کمیته تشکیل شد. یکی کمیته مجلس بود که بنده عضو آن بودم و همراه با آقای نادران و آقای ابوترابی قضیه کوی دانشگاه را پیگیری میکردیم که این هم خودش داستانی دارد که دنبال شد و نهایتاً به. . . *مختصری از این قضیه را هم بگویید. هیئت رئیسه دانشگاه، اساتید و دانشجویان با نمایندگان مجلس کمیتهای را تشکیل دادند که چند زیرمجموعه برای تعیین خسارت، بازسازی، آزادی دانشجویان و. . . داشت تا حوادث تلخ نظیر آن دیگر تکرار نشود و ما در جلسات آنجا شرکت میکردیم. آقای کاتوزیان و دوستانشان برای کوی سبحان منصوب شدند. کار ما بیشتر در کوی دانشگاه بود و قضیه آن را برای مدتها دنبال میکردیم، چون مسئول پیگیری آزادی دانشجویان بودم و عمده آنها آزاد شدند. *شما در برنامههایتان (برنامههای کمیته) بازدید از زندان هم داشتید؟ منظورتان کهریزک است؟ *نه، زندان اوین. نه، بنده از آنجا بازدید نکردم، ولی خانم الهیان و بقیه رفتند. *خارج از چارچوب کمیته؟ بله. *به عنوان نماینده؟ نه، به عنوان کمیسیون امنیت ملی که بعد از ما کاری را شروع کردند. بعد چند نفری کمیتهای را شکل دادند و شروع کردند که صحبتهای اینها را بشنوند. آقای کروبی اتهام بزرگی را به نظام زد و مسئله تجاوز و چیزهایی از این دست را مطرح کرد و خود کمیسیون امنیت این مسائل را بررسی کرد. *کمیته شما به بررسی ادعای آقای کروبی ورود نکرد؟ خیر، کمیسیون امنیت کمیته دیگری تشکیل داد و این همان کمیتهای بود که آقای سروری عضو آن بودند. البته من موضوع را بررسی و سؤال کردم و ادعای آقای کروبی کذب محض بودن این موضوع توسط کسانی که در موردشان ادعا شده بود و آنها را خواسته بودند، محرز شد. بعداً سر قضیه کهریزک هم کمیتهای بین قوهای توسط شورای امنیت ملی تشکیل شد که در آن کمیته آقای سروری و دهقان عضویت داشتند. رفتند و قضیه کهریزک را بررسی کردند و به زندان اوین هم رفتند و صحبت کردند. *ادعایی را که آقای ریشهری مطرح کرده بود، پیگیری کردید؟ آقای اژهای دادستان کل کشور، به عنوان وزیر وقت اطلاعات موضوع خرید رأی و مورد مشخص آقای ریشهری را بررسی کرد و در جلسه تشخیص مصلحت نظام به آقای هاشمی بیان کردند که نکتهای را که شما از قول آقای ریشهری گفتید بررسی کردیم، کذب بود. حرف بسیار پیشپاافتادهای بود، با وجود این، بررسی کردند و مشخص شد که کذب است. وقتی مسئله مطرح میشود، آقای ریشهری اعتراض میکند که من چنین حرفی را به این شکل نزدهام. *در بررسیهایی که کمیته داشت، آقای کاتوزیان شخصاً مواردی را پیگیری میکردند. آیا اینها ربطی به کمیته داشت، مثل دفن دستهجمعی کشتهشدهها در بهشتزهرا یا قضیه خانم پورآقایی. آیا ایشان به عنوان کمیته وارد این بحثها میشد یا به عنوان شخص؟ به عنوان شخص وارد میشد، چون کمیته تا آن روز دوام نداشت. *یعنی مأموریت کمیته تمام شده بود؟ در روز دوم تیرماه آقای ابوترابی گزارشی را در صحن مجلس ارائه کردند که موجب ناراحتی بعضی از نمایندگان هم شد و حتی نگذاشته بودند که ایشان گزارشش را ادامه بدهد و مانع شده بودند. ایشان در آنجا به نکتهای اشاره کرده و گفته بود زاکانی این را گفته است. در آنجا آقای کوچکزاده هم به استناد صحبت بنده اعتراض کرده بود. همین که بنده به مجلس رسیدم دیدم دوستان اظهار ناراحتی میکنند. بیرون که بودم خانم الهیان زنگ زده بود، به مجلس هم که رسیدم آقای کریمی نماینده مشهد اظهار ناراحتی میکرد به این عنوان که قضیه چه بوده است. من رفتم دفتر آقای ابوترابی و گزارش را گرفتم و نگاه کردم و پیغام دادم که فرصتی بدهید تا من توضیح بدهم که موضوع چه بوده است. فرصت به من دادند و توضیحاتم حدود 25 دقیقهای طول کشید. *جلسه علنی؟ بله، اول علنی بود و بعد غیرعلنیاش کردند و بنده قضیه کوی دانشگاه و دیدارهایی را که با چهار نفر از آقایان داشتیم توضیح دادم و واقعیت را گفتم و اشاره کردم که هیچ دلیل منطقی و محکمی ارائه نشد. نکتهای که روی آن تکیه کردم این بود که ما الان در جمع معترضان با یک اکثریت معترض و یک اقلیت آشوبگر روبهرو هستیم و معتقدیم که نظام موظف است پاسخ اقناعی به اکثریت معترض بدهد و اگر میگویند رأی ما کو؟ برایشان معلوم کند و آن اقلیت آشوبگر را هم موظف است سرکوب کند تا امنیت جامعه تأمین شود. این حرف را صراحتاً پشت تریبون گفتم. وقتی پایین آمدم، آقای کواکبیان اولین نفری بود که آمد و تشکر کرد و بعد هم آقایان رسایی و کوچکزاده آمدند و از گزارش بسیار راضی بودند. گفتم من واقعیتی را که دیدم منتقل کردم. عدهای بودند که قضیه کوی را قبل از ورود به آنجا متهم میکردند و عدهای هم بعد از ورود را متهم میکردند و نمیگفتند هم قبل و هم بعد از آن اشتباه بوده است چون در قضیه کوی 78 هم ما بودیم، عین همان شرایط تکرار شده بود. *حجم خسارتها بیشتر از سال 78 بود؟ بله، گستردهتر بود. زد و خوردها هم بیشتر بود. به این نکته هم اشاره کنم که نقل قولی را که من از طرف آقای هاشمی کردم، دفتر آقای هاشمی تکذیب کرد. *این حرفی که آقای موسوی همه حرفهایش را به شما نزده است؟ بله، دفتر ایشان این حرف را تکذیب کرد. من برای اولین بار در ایام فتنه در دانشگاه امام صادق(ع) این مطلب را گفتم و محل اعتراض هم بود که چرا اینها دارند بیدلیل فتنهگری میکنند؟ بعد دفتر ایشان تکذیب کرد. بعداً بنده بهواسطه اینکه یک سند تاریخی باقی بماند در مجلس نطقی را ایراد کردم و آقای ابوترابی داشت جلسه را اداره میکرد. آقای عباسپور، نادران و کاتوزیان هم در صحن بودند. جلوی آنها این نطق را کردم و آنها را به شهادت گرفتم و گفتم شما بودید که این حرف زده شد تا بعداً خدای نکرده چیزی پیش نیاید و بگویند این حرف را از خودت درآوردهای. اشاره کردید که یک اکثریت معترض و یک اقلیت آشوبگر در فتنه وجود داشتند که با هر یک باید با روش خودشان مواجه شد. این اکثریت معترض چگونه شکل میگیرد که به خیابان میآیند؟ ممکن است اعتراض اینها نسبت به آقای احمدینژاد بوده باشد یا از ایشان خوششان نیاید. چه اتفاقی میافتد که فکر میکنند برای مقابله با ایشان باید به خیابان بیایند و بعد هم به رفتارهای ساختارشکنانه میل میکند؟ این اشکال از کار اصولگراها نبوده است که یک نفر را کاندیدای نظام میکند؟ برای این کار چه مبنایی داریم؟ چون وقتی به آن فرد حمله میشود، اعتراضها متوجه نظام میشود. اصل فتنه که خیلی ریشهدارتر است. آقا در سخنرانی فرمودند که این فتنه ریشه 10 ساله دارد و اگر با قضیه کوی دانشگاه در سال 78 درست مواجه میشدیم، امروز بار دیگر در سال 88 گرفتار آن نمیشدیم. وقتی به پسزمینههای قضیه کوی دانشگاه و حواشی آن دقت میکنیم، خیلی دقیق متوجه میشویم که بخشی از نخبگان سیاسی کشور که مسیرهای ناصوابی را برای رسیدن به امیال خود انتخاب میکنند، محصول عملشان ایجاد زمینه بلوا و آشوب و فتنهای است که عموم مردم در آن متضرر میشوند و یک بخشی از این ضرر هم متوجه کسانی میشود که به حمایت از اینها برمیخیزند و با باور بهدرستی حرکت خودشان، اما باوری که بر بنیان نادرستی استوار است، به صحنه میآیند. اگر دقت کنید میبینید این یک سناریوی طراحی شده برای نظام بود. دشمن در 10 سال اول انقلاب با ما برخورد سختی کرد و ماحصل آن شکست بعد از شکست او بود. به ما ضربه زد، اما این آسیب ما را رشد داد و ما را برجسته کرد. در سال 67 آنها تصمیم گرفتند شیوهشان را تغییر بدهند و جنگ نرم و تهاجم فرهنگی را که آقا در سال 68 فرمودند و سپس در ابتدای دهه 70 تأکید کردند که به شبیخون فرهنگی تبدیل شده است. اینها با شیوه جدیدی به سراغ بنیانهای ما آمدند و به تعبیری، مسیری را که اخلاف آنها در اندلس انجام دادند و با خطای مسلمین حکومت را به دشمنانشان واگذار کردند، دنبال کردند و با شیوه اندلسی سعی کردند بنیانهای ما را از بین ببرند و انقلاب را از درون تهی کنند تا بتوانند با تهاجم فرهنگی، ما را از پای درآورند که باز در این امر ناموفق شدند. البته به ما آسیب جدی زدند، ولی آن چیزی را که انتظار داشتند، نشد، اما این خود زمینهای شد تا با شیوهای هانتینگتونی و با ایجاد نوعی دوگانه در حکومت، از 2 خرداد 76 به بعد شیوه جدیدی را تجربه کردند تا نظام را از درون خودش به چالش بکشند، ولی باز هم موفق نشدند. با تجربهای که در دهه 80 در انقلابهای منطقه، خاصه در کشورهای استقلالیافته شوروی سابق از جمله گرجستان و امثالهم داشتند، به این نتیجه رسیدند که با حضور مردم میتوانند ترکیبات حکومت را بر اساس یک زمینه تبلیغی و آوردن مردم به صحنه عوض کنند و با یک شیوه جین شارپی آمدند که مسیری را دنبال کنند و تجربهشان این را اثبات میکرد که کار ایران در این قضیه یکسره میشود، یعنی دنبال انقلاب در انقلاب بودند. اگر اعترافات کیان تاجبخش را ببینید، خود ایشان گفت: «کار ما سه گام داشت. من در سال 79 به ایران آمدم. گام اول این بود که پشتوانههای نظری انقلاب را از درون مخدوش و استوانههای انقلاب را دچار خدشه کنیم تا انقلاب از درون تهی شود. نکته دوم این بود که بتوانیم یک ظرفیت اجتماعی خلق کنیم که دستهایی قوی را تشکیل بدهد و با این دستهای قوی، این درخت تناور توخالی را زمین بزنیم». آنها به دنبال این برنامه بودند و سالها برایش زحمت کشیده و سازماندهی اجتماعی کرده بودند. لذا از شش ماه قبل از انتخابات کمیته صیانت از آرا را تشکیل دادند و آقای محتشمی مسئول و متصدی آن شد و عملاً از قبل از انتخابات، القای تقلب کردند. اینها امید داشتند اگر پیروز شدند، همان مسیر اردوکشی خیابانی را تشدید کنند. آقای موسوی در مصاحبهای که با خبرنگار تایم انجام داد، این نکته را صراحتاً اعلام کرد که ما برای ایجاد و به ثمر رساندن آنچه دنبال میکنیم، در همین مسیر حرکت خواهیم کرد. نکته دوم این بود که اگر ناموفق ماندند، با ایجاد فضای شبهه تقلب، فضای جامعه را به سمتی ببرند که همان روشی که توانسته بود حکومتهای کشورهای دیگر را به زیر بکشد، در اینجا حداقل امتیازات بزرگی را برای آنها فراهم بیاورد و سقف آن هم این بود که دشمن میخواست انقلاب را دگرگون کند و آن را به زیر بکشد. لذا به اعتقاد من در این جهت، اشکال بزرگی که وجود داشت، اشکال هواخواهی و پیروی از هوای نفس برخی از نخبگان سیاسی کشور بود که از ظرفیتهای خودشان بهره جستند و به مردم دروغ گفتند و دروغشان را هم واقعیت جلوه دادند. نکته سوم هم ایجاد شبکههای گسترده اجتماعی از سالها قبل بود و حالا آنها را به عنوان پیادهنظام خودشان به میدان آوردند و بعد هم شرایط را به سمتی بردند که ماحصل آن برای بخش عمدهای از افراد جامعه، ایجاد ابهام و شبهه کرد. اشکال بعدی به خود ما برمیگشت، از جمله به رسانههای ما که زمینهای را فراهم نکردند که پاسخ این اشکالات و ابهامات داده شود. در آن ایام از دانشگاهها ملتهبتر که نداشتیم. وقتی میرفتیم و واقعیتها را به آنها میگفتیم، بسیاری از آنها واقعیتها را درک میکردند. مثلاً به دانشگاه علامه که رفتم، یک نفر پول ریخت و گفت: «خائن! خائن!» گفتم: «بیا پشت تریبون و حرفهایت را بزن. این شیوه شأن شما نیست». یا مثلاً به دانشگاه شیراز رفتم و یک جمع بالای 1500 نفر بودند. وقتی من همین تحلیل اکثریت معترض و وظیفه نظام برای پاسخگویی و اقلیت آشوبگر و وظیفه نظام برای برخورد با آنها را مطرح کردم، اکثر دانشجویان مجاب شدند و تشویق میکردند در حالی که اکثریت آنها دستبند سبز را در دستان خود داشتند. به نظرم میآید بخشی از قضایا به خلأ این طرف برمیگردد، اعم از خواص ما که جان بر کف به صحنه بیایند، حرف بزنند، ارتباط بگیرند و نگذارند این ابهامات باقی بمانند و به دنبال باز کردن گرهها باشند، البته خیلیها یخزده بودند و اصلاً حرف نمیزدند و درجا میزدند. نکته بعدی هم رسانهها بودند که اصلاً منعکس نمیکردند. انگار خودشان به باوری رسیده بودند و بر اثر آن باور، پژواک این حرف که باید در اجتماع ایجاد میشد، در رسانهها به ویژه رسانه ملی اتفاق نمیافتاد. در اینکه دشمن همواره در حال طراحی و نقشه کشیدن است که تردیدی نیست، اما سؤال من این بود که آن جمعیت 25 خرداد چه زمینههایی را فراهم میبیند که به کف خیابان میآید و در تقابل با ساختارهای نظام میایستد؟ چقدر از این واقعه حاصل عملکرد اشتباه ماست؟ البته بیشتر ناظر به آینده سؤال میکنم. وقتی دقت میکنیم این وضعیت ناشی از اشتباهات خود ما هم هست. اولاً بلوغ سیاسی برای سیاسیون ما لازم است که متأسفانه در بسیاری از جاها مشکل داریم. همین امسال در انتخابات امریکا، نفر بازنده میآید و به برنده تبریک میگوید، یعنی قواعد چگونه با هم رقابت کردن را پذیرفتهاند و پایبند به نتایج آن هستند. متأسفانه این شیوه در ما نیست و این یک اشکال جدی و اساسی است که نیاز به رشدیافتگی دارد. نکته دوم این است که نوع نگاههای ما صفر و صدی است و چون اینگونه است در حقیقت نوع برخوردها سیاه و سفید دیدن است و چون اینگونه میبینیم بازتاب اجتماعی آن به این شکل درمیآید که کسانی که اینگونه میبینند، نتیجه برعکس میگیرند. در روز یکشنبه 24 خرداد در میدان ولیعصر تجمع بسیار باشکوهی برگزار شد، اما حقیقت امر این است که من وقتی خودم شرکت کردم، خیلی ناراحت شدم. شعارها و فضای ایجادشده آن روز خیلی آزارم داد و نصفه کار رها کردم و رفتم و به دوستان هم گفتم که این کار، کار خوبی نیست. البته من آن فضا و آن روز را دلیل ایجاد رویداد 25 خرداد و باقی قضایا نمیدانم، چون از نظر من آن قضایا یک سناریوی طراحی شده بود، اما اینکه در 25 خرداد چه امکانی ایجاد میشود که یکمرتبه چند صد هزار نفر میآیند، بازتاب برخی از رفتارهای ما نسبت به آنها هم هست که تحریکشان کردیم. همان فرآیند که آقا گفتند، یعنی هر دو طرف اردوکشی خیابانی کردند. همینطور است. مقام معظم رهبری در 29 خرداد در سخنرانی هدایتگر و روشنگرانهشان مطالبی را بیان فرمودند که به نظرم با توجه به شرایطی که آقا از موضع رهبری بیان کردند، باید برای همه فصلالخطاب قرار میگرفت، اما متأسفانه اینگونه نشد و آثار زیانباری را دیدیم که تا مدتها ادامه پیدا کرد. خود شما و دوستانتان برای روشنگری تلاشهای زیادی کردید. یکسری از افراد هم به هر دلایلی، چندان وارد این میدان نشدند. آیا جلساتی برای بحث و متقاعد کردن برخی از این افراد - بهویژه چهرههای شاخص- داشتید؟ مثلاً با شخص رئیس مجلس به عنوان نماینده مجلس - با نگاه امر به معروف و نهی از منکر- صحبتی داشتید؟ ما با همه این دوستان دائماً مواجهه مستقیم داشتیم. آن موقع باور برخی این نبود که توطئه از پیش طراحی شدهای است و باور دیگری داشتند و وظایف دیگری را برای خودشان تعریف میکردند. ما نسبت به رفتار این آقایان از جمله ریاست مجلس نقد جدی داشتیم. با خودشان هم مطرح کردید که احیاناً استدلالهایشان را بشنوید؟ باید تأمل کنم، چون به صراحت یادم نمیآید. یادم هست روزی که آن حادثه برای احکام ما پیش آمد، با عناصر ایشان یک بحث جدی کردیم. روز 25 خرداد؟ بله. نظر ایشان در مقابل اعتراضات شما چه بود؟ میگفت طبیعی و منطقی است؟ آن چیزی که در مواضع اطرافیان اینها بود، به نوعی غفلت یکطرفه بود، یعنی ما اعتراض میکردیم که چرا چنین موضعی گرفتهاید. شاید استدلالشان همان بود که بعداً بیان کردند که ما دنبال التیامبخشی به جامعه بودیم، ولی به نظر من این رفتار ابهامزایی میکرد و الان توجیه میکنند. شما نقل قولی از ایشان را بیان کرده بودید که تخمین جمعیت روز قدس و نمازجمعه آقای هاشمی بود. آیا جزو شنیدههایتان بود یا مستند بود؟ من تا چیزی را تحقیق نکنم، بیان نمیکنم. اصل قضیه این بود که آقای مظفر، آقای نبوی، آقای باهنر و آقای حداد خدمت آقای هاشمی رفته بودند برای اینکه بیانیهای را از سوی مجمع تشخیص مصلحت درخواست کنند. آقای هاشمی از آقای لاریجانی نقل کرده بود که در روز قدس، ترکیب جمعیت 50 درصد- 50 درصد بودند. من خودم در روز قدس بودم و از میدان هفت تیر تا محل برگزاری نماز جمعه رفتم. تنها هم بودم و از بین جمعیت معترض عبور کردم. در آنجا همه جور آدمی بود. از یک طرف دستههای معترض میآمدند و از این طرف نیروهای انقلابی و حزباللهی. تنها میرفتم و با دو سه نفر هم صحبت و بحث کردم و جوابشان را دادم. من خودم بودم و میدیدم که جفای بزرگی شده است. کجا 50درصد- 50 درصد بودند؟ ابداً اینطور نبود و دروغ بود. من در دانشگاه امام صادق(ع) بنا بر همین قول آقای هاشمی این را نقل کردم که آقای لاریجانی چنین صحبتی کرده است و به ایشان اعتراض کردم و گفتم: «علاوه بر اینکه ما نیاز به مواضع شفافی داریم، این موضع غلط را هم برنمیتابیم.» بعداً آیتالله آملی، رئیس قوه قضائیه، مرا که دیدند بیان کردند آن نقلی هم که از اخوی ما کردی، نادرست بود. خود آقای دکتر لاریجانی به شما چیزی نگفتند؟ نه، ولی آیتالله آملی گفتند که این نقل نادرست بود و اخوی ما این را نگفته بود. گفتم این نقل آقای هاشمی است و من از پیش خودم چیزی را نقل نکردهام. گفتم حضرت آقا هم در جلسه سران به نقل از آقای هاشمی، به این نکته اشاره کردند که شما از کجا چنین آماری را ارائه کردهاید؟ آیتالله آملی گفتند: «در آنجا هم اخوی بهطور شفاف توضیح داد که چنین چیزی نبوده است و نگفتهام». سه چهار روز بعد در مجلس، وقت ملاقاتی از آقای لاریجانی گرفتم و حدود یک ساعت و نیم راجع به این موضوعات و نقدهایی که به ایشان داشتیم، صحبت کردم و ضمن آنها پرسیدم: «آیا چنین چیزی را گفتهاید یا نه؟» و ایشان قسم جلاله خورد که این حرف من نبود. من از قم آمده و در جلسه مجمع کنار آقای هاشمی نشسته بودم، ایشان از من پرسید: «چه خبر؟» و من قبل از آن از بغل دستی خود پرسیدم که چه خبر؟ بعد گفتم فلانی میگوید 50 درصد- 50 درصد بوده است. بعد میگفت خودم آمدم و از بچههای صدا و سیما تحقیق کردم و آنها گفتند که این دروغ است و اینطور نبوده است و من همان روز ساعت هفت شب به آقای هاشمی زنگ زدم و گفتم: «نقلی که صبح از بغل دستیام کردم غلط است». بعد هم گفت نمیدانم چرا آقای هاشمی اصرار دارد دائماً این حرف را به نقل از من تکرار کند. عدهای میگویند ممکن است در انتخابات سال آینده از این جنس حوادث داشته باشیم. آیا شما زمینهای میبینید که چنین حوادثی دوباره تکرار شوند؟ و اگر بخواهد تکرار شود، زمینهاش کجاست و از طرف چه کسانی تکرار خواهد شد؟ چون اهل فتنه که خیلیهایشان نیستند یا در زنداناند یا فرار کردهاند. سناریوهایی که دشمن دارد دنبال میکند و سالها هم روی آن سرمایهگذاری کرده، این است که در شرایط جدید از طریق فشارهای اقتصادی متن مردم را وارد اعتراض سیاسی و فضای امنیتی و آشوب کند. جرقه این کار چگونه زده خواهد شد؟ با بهکارگیری جریانهای افراطی و بالا بردن سطح مطالبات، شرایطی را ایجاد میکنند و انتخابات را بهانهای برای سرریز اعتراضاتی که از حوزه اقتصادی و سیاسی نشأت میگیرند، قرار میدهند تا بتوانند کار ناتمام سال 88 را تمام کنند، چون نظرشان این است که در سال 88 جمع ما محدود بود و متن مردم با ما همراهی نکرد، اما الان با شیوهای که به کار بردیم، متن مردم ناراضی هستند و آنها را به صحنه میآوریم و کار 88 را تمام میکنیم. دشمن بهشدت روی این موضوع سرمایهگذاری میکند و در نشست پاریس در شهریورماه، بار دیگر ضد انقلاب را منسجم کرده و به این جمعبندی رسیدهاند که متن جامعه را در مقابل انقلاب و نظام قرار بدهند و انتخابات را هم بهانه و مستمسکی برای زدن جرقه اساسی کار قرار خواهند داد. به اعتقاد من صحنه، صحنه سختی است، اما این خواب و خیالی هم که دشمن دیده است، اگر با هم باشیم و تدبیر درستی برای پیگیری آن داشته باشیم، به مشکل برنمیخوریم، چون مردم ما عمیقتر از آن هستند که بخواهند درگیر این بازی شوند. به نظر شما جلودار این جریان چه کسی خواهد بود؟ خیلیها میتوانند باشند. مثلاً چه کسانی؟ نمیشود گفت. عناصر افراطی دوم خردادی و عوامل انحرافی زمینهسازان خوبی هستند. اینها که الان منفعلند و در صحنه نیستند. مسئله بودن و نبودنشان نیست. منظورتان شبکه اجتماعی آنهاست؟ شبکه اجتماعی، رسانهها و برخی از ابزارهای قدرت که شرایط بسیار مناسبی را برای آنها دارد. منظورتان جریان انحرافی است؟ بله، جریان انحرافی و ضد انقلاب در یک جایی به هم میرسند. برای این حرف شاهد دارید یا تحلیل است؟ ایامی که خانهنشینی اتفاق افتاد، تهدیداتی که برخی رسانههای مکتوب اینها داشتند و پیرامون آشوبهایی که اتفاق خواهد افتاد را شامل میشد، رصد کردید؟ آن کار که نتیجه نداشت. با اینکه خیلی کمتر از این هستند که ابراز میداشتند و حرکاتشان خیلی خام بود ولی روز به روز اقتضائات و شرایط خود را به روز میکنند. به نظر شما ظرفیتی دارد، چون در آن تست که موفق نبودند. این بار موفق میشوند؟ به نظرم موفق نمیشوند. یعنی ظرفیت وجود ندارد؟ خودشان بیشتر سقوط میکنند. در سال 88 چه کسانی سقوط کردند؟ جامعه ما رشد کرد، اگرچه سختی کشید. متن مردم رشد کردند. روز 9 دی داشتم از خیابان سمیه میآمدم که بروم راهپیمایی، دیدم پیرزن و پیرمردی از بس فرتوت بودند، ممکن بود عمرشان به سال هم نکشد، با چه وضعی خودشان را میکشیدند که به راهپیمایی برسند. با چنین ملتی چه میشود کرد؟ به نظرم رویداد 88 برای مردم رشد خوبی را به ارمغان آورد. در عین حال ما باید تجربه گذشته را نصبالعین قرار بدهیم و کار کنیم. تشکیلات شما (جمعیت رهپویان) برای انتخابات چه میکند؟ راهی که برای گفتمان خودمان انتخاب کردهایم، پیشرفت اسلامی است و به اندازه مقدورات خودمان لوازمش را مهیا میکنیم و در حوزه مبانی نظری شفافیتی را دنبال میکنیم که چیستی، چرایی و چگونگی تحقق پیشرفت اسلامی در حد توان ما معلوم نماید. در مقام تولید برنامه هم داریم. دقت میکنیم که برنامه منظم و مشخصی را برای بعد از انتخابات داشته باشیم، چون معمولاً تلاشها برای انتخابات است، در حالی که بعد از انتخابات خیلی مهمتر از قبل از آن است. نکته سوم هم کادر است. یکی از مشکلات جدی ما فقدان کادر همداستان و همفکر برای کار است که در این خصوص هم کار خوبی دارد انجام میشود. علاوه بر این داریم تشکیلاتمان را توسعه میدهیم. معتقدیم اگر تهدید جدی طرف مقابل وجود داشته باشد، باید به سمت یک همگرایی جدی پیش برویم و وحدت جدی داشته باشیم. آن تهدید را الان احساس میکنید؟ وجود دارد، اما شفاف نیست، علاوه بر اینکه معتقدیم میشود با رقابت شروع کرد، ولی اگر تهدیدی هم احساس شد، روز آخر روی وحدت پافشاری کنیم. تهدید را از جانب کدام جریانات میبینید؟ جریان انحرافی را تهدید میبینید؟ بهشدت. برخی معتقدند این طیف، یک حلقه هستند نه جریان، بنابراین ظرفیت خاصی برای تهدید ندارند. شما میگویید چند نفرند؟ من میگویم محدود هستند. طرف گفت ما یک فولکس واگن هستیم، من میگویم اینها یک مینیبوساند، اما وقتی کارکردهایشان را میبینیم و به جاهایی که تکیه زدهاند، آن جایگاه، عمق انتقال صدا و شرایط را ایجاد میکند و میتوانند فضاسازی کنند. پس تهدید هستند؟ بله و ابزارهایشان هم معلوم است. به دنبال آنند که موضوع رابطه با امریکا را عنوان کنند و با دادن پول بیشتر، دهکهای پایین جامعه را با خود همراه کنند و با اتهامزنی و پروندهسازی برای دیگران، آنها را از میدان به در کنند. خب، آقای موسوی هم همین اعتراضها را به دولت داشت و شما قبول نمیکردید. آقای موسوی میگفت میخواهد قانون را پیاده کند و در شکست انتخابات نشان داد که حرفهایش شعاری بوده و خودش هیچ مبنایی ندارد و قانون شکنی کرد. عقل حکم میکند که مابهازای انتخابی که میکنید چه اتفاقی میافتد؟ شما حساب کنید که اگر آقای موسوی رئیسجمهور میشد، کشور را به آتش میکشید، کما اینکه به قدرت نرسیده، این کارها را کردند. ضمن اینکه تأکید میکنم در آن زمان، هیچ دلیلی برای ادعایشان نداشتند. ادامه مطلب ... موضوع مطلب : پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||