حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در دوران دفاع مقدس: جوان رزمنده ی را در جبهه دیدم ، بهش گفتم : دیر آمدی، گفت: کنکور شرکت کرده بودم یک کمی دیر شد، همین جوری که گفت کنکور شرکت کرده بودم یک کمی دیر شد، فکر کردم خب قبول نشده ، که بلند شده برگشت به جبهه، گفتم قبول نشدی؟ گفت چرا قبول شدم. همچین گفت قبول شدم، گفتم خب حتماً یک رشتهای قبول شده که نمیارزیده برود دانشگاه، حالا دیگر آمده جبهه بجنگد و ببیند به شهادت میرسد یا نه؟ گفتم چه رشتهای قبول شدی؟ گفت پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم. با تعجب گفتم خب این را که این جوری نمیگویند که، گفتم پزشکی دانشگاه تهران قبول شدی خب چرا نرفتی؟ گفت آخِ من اصلاً دانشگاه نمیخواستم بروم، این را شرکت کردم برای مامانم اینها، چون میدانم تو این عملیات من شهید میشوم، بعد بعضی از فامیلهایمان هستند زیاد موافق با شهادت و اینها نیستند، آنها بچههایشان دیپلم هم نتوانستند بگیرند، بعد دوست دارم بعد از من مادرم سرش را بالا بگیرد کنار جنازه من بگوید: بچه من رفت به شهادت رسید در حالی که پزشکی دانشگاه تهران هم قبول شده بود.
موضوع مطلب :